اولین جشن تولد
امشب تولد پسر خاله من "پرهام" بود.خونه ی خاله جون دعوت بودیم.دیر رسیدیم چون بارون میومد وحسابی ترافیک بود.خاله جون برای آقا پرهام کیک پخته بودن و قرار بود با همون کیک برای کیارش هم یه جشن کوچولو بگیریم با چند تا عکس.آخه مامان بزرگ همسرم فوت شدن و نمیتونیم جشن بگیریم.این شد که من به آقای پدر گفتم برن از قنادی پایین خونه ی خاله شمع 1 بگیرن ولی ایشون حوصله نداشتن....در نتیجه بابا جون این زحمتو کشیدن و توی قنادی اینقدر ذوق زده شده بودن که جلو جلو یه شمع 2 هم برای سال دیگه ی نوه شون خریده بودن.با اون شمع 1 و کیک کلی عکس گرفتیم و بعدش در کمال ناباوری کلی هم کادو گیرمون اومد .اولیش هم یه کامیون بزرگ بود که دایی جون رضا زحمت کشیده بودن و کیارش خان وقتی اونو دید کلی ذوق کرد .طوری که فرصت نداد و همون موقع رفت توش نشست! بعدیش هم یه عروسک موزیکال بود از طرف آقا پرهام که دیگه مردی شده واسه خودش و یه توپ کوچولو از طرف آقا یوسف بابای پرهام...و یه جعبه پر از ماشین کورسی کوچولو از طرف مامان بزرگ من...و یه وسیله ی موسیقی که اسمشو نمیدونم (من اصلا به این چیزا وارد نیستم )از طرف خاله جون .
کیارش که اینقدر خوشش اومده بود که نمیدونست اول بره سراغ کدوم...کلی هم پسر خوبی بود و کلی نی نای نای کرد و فضولی کرد و داشت میرفت کمدای خاله جون رو هم بهم بریزه که جلوشو گرفتیم. اصلا هم غریبی نمیکرد.آخه سه تا بچه دور و برش رو گرفته بودن .یکی بغلش میکرد...یکی عروسک براش میاورد یکی براش بادکنک باد میکرد ...خلاصه از همه طرف احاطه شده بود و کیف میکرد...
شب خیلی خوبی بود...حیف که خاله جون داره میره استرالیا و من دیگه رسما بی خاله میشم!
راستی اولین نفری که به پسرم تولدشو تبریک گفت مامان بزرگ پدری من بودن که تلفنی تبریک گفتن ...مطمئنم اگه میتونستن براش کیک میخریدن و میاوردن خونمون .آخه برای همه ی بچه ها و نوه هاشون هر سال کیک میخرن و میبرن.اما حیف که کمی کسالت دارن.اما بازم باعث نشد کیارشو فراموش کنن .آخه پسرم نتیجه اولشونه دیگه خیلی دوستش دارن....ایشالا همیشه سالم باشن.