اولین چهارشنبه سوری
اینم از اولین چهارشنبه سوری یه ساله ی من!
با مادر جون و بابا جون و بابایی رفتیم باغ...آش رشته خوردیم ...ساندویچ کالباس خوردیم...بابایی آتیش درست کرد و از روش پریدیم.یه ساله خوشش اومده بوده و به آتیش میگفت دیش...آخراش اما دود اذیتش میکرد و میگفت دو....البته من کلی زور زدم تا فهمیدم منظورش دوده!
یه ساله با بابا جون رفت سراغ هاپو ...همون هاپویی که بابا جون چند روز بعد از تولد کیارش براش خریده بود...اما هاپو زیادی بزرگ شده بود و منو خیلی ترسوند اما این یه ساله اصلا نترسید! تازه هاپو رو دعوا هم میکرد که چرا برای مامانم پارش کردی...ولی خداییش خیلی وحشتناک بود! متاسفانه مثل همیشه یادمون رفت دوربین ببریم و عکس بگیریم در نتیجه از اولین آتیشبازی یه ساله هیچ عکسی در دسترس نیست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی