من راه رفتن بلدم! 16/1/91
چشمام کف اون پاهای نازت وقتی تنهایی از اون ور اتاق راه میری و میای پیش من!
بابا توی فرودگاه تهران بود...بهش زنگ زدم و گفتم که خوشحال بشه...اونقدر خوشحالم که از چشام اشک میاد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
چشمام کف اون پاهای نازت وقتی تنهایی از اون ور اتاق راه میری و میای پیش من!
بابا توی فرودگاه تهران بود...بهش زنگ زدم و گفتم که خوشحال بشه...اونقدر خوشحالم که از چشام اشک میاد...