تازه های کیارش
این روزا کیارش به جارو میگه :جا جا
قبلا به تتی میگفت ت ت ولی الان میگه دتتی
داغ همچنان داغ مونده
نی نی شده نه نه
به نون میگه نان! (قربون اون ادبیاتت برم من)
هروقت بابا جون رو میبینه بلند میگه س با فتحه .معنیشو نمیدونم .باباجون میگه یه رمز بین من و کیارش!
عروسکاشو بغل میکنه! خیلی محکم!و خوئشو تکون میده...و میگه لا لا لا
بلده توپ رو با دستش بندازه و با پاش شوت کنه...شایدم فوتبالیست شد!
بعضی وقتا میوه یا غذای خودشو به زور میچپونه تو دهن من و میگه هام هام! یعنی بخور.منم میخورم اما مسئله اینه که تند تند همشو میکنه تو دهنم و فرصت نمیده قبلی رو قورت بدم.منم مجبورم همشو تو لپم ذخیره کنم...درست مثل خودش...که وقتی میخوره همرو میکنه تو دهنش و چند ثانیه بعد همه رو میده بیرون!
این روزا به من میکه بابا یه بابا میگه ماما!
کلا به همه چیز میگه بابا .یه روز سرشو گرفته بود جلوی شیشه بخاری و میگفت: دتی بابا...
بدون اینکه دستشو جایی بگیره وایمیسه.البته گاهی.چند قدم بیشتر حاضر نیست تنهایی راه بره.
وقتی چیزی رو میخواد دستاشو میبره جلو و برمیگردونه توی سینش و میگه ده...حتی اگه چند قدم باهاش فاصله داشته باشه حاضر نیست خودش برداره.ترجیح میده وقتی کس دیگه ای هست خودش انرژی مصرف نکنه!