کیارش و بادوم و گوشت کوب!
پسر مامان مدتیه عادت کرده به خوردن بادوم پودر شده.هر شب بعد از اینکه میبینه بابا برای خودش بادم پوست میکنه و میخوره هوس بادوم میکنه و میگه: مامان ...بادوم (با دال و میم مشدد) .منم اطاعت امر میکنم و یه کاسه و چند تا بادوم و یه گوشت کوب و یه قاشق میارم توی اتاق و براش بادوم پوست میکنم و با گوشت کوب له میکنم و با قاشق میدم به پسرک تا نوش جان کنه.البته ایشون اینقدرا که من میگم صبر نداره...معمولا اونقدر هول میشه و دست و پاشو گم میکنه که تا میام شروع کنم همه ی بادوم ها رو ازم میگیره و با پوست میندازه تو کاسه و با گوشت کوب روشون میکوبه و همیشه بعد از تذکر من که باید اول بادوم رو پوست بکنه دوباره بادومها رو برمیداره و سعی میکنه پوستشونو جدا کنه.سرعتش توی پوست کندن کمه اما شکم گرسنه این حرفا رو نمیفهمه! با هر ترفندی شده کامل پوستشونو میکنه.به این مرحله که رسید بازم حول میشه و درسته بادوم رو میزاره تو دهنش! اعتماد به نفسش منو کشته .با همون دوتا دونه دندون آسیای سعی میکنه خوردشون کنه و بخوردشون!
حالا ببینید وقتی خودش تنهایی میخواد بادوم بکوبه چی میشه...
شیرین زبونیهاش:
وقتی شیر میخوره میگم : تو امید منی مامان...
کیارش شیر خوردنو رها میکنه و به خودش اشاره میکنه و میگه: ته؟ امید؟ (بچم به من میگه تو )