کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

یک مرد کوچک

سفرنامه کیش

1391/8/6 12:39
نویسنده : مامان
792 بازدید
اشتراک گذاری

٢١/٧/٩١_٢٤/٧/٩١

٩ صبح جمعه پرواز داشتیم .همراه مادر جون و بابا جون به فرودگاه رفتیم .کیارش با بابا جون مشغول گردش توی فرودگاه و دیدن غرفه ها بود.یه لحظه که ازش غافل شدیم سر خورد و سرش زمین خورد.چقدر حس بدی دارم وقتی زمین میخوری مامان.توی بازرسی قبل از سالن ترانسفر از خانمه ترسید و گریه کرد.همونجا بابا برای دو تا کشتی تفریحی بلیط گرفت با تخفیف! بالاخره سوار هواپیما شدیم(آخرین نفرها) و با وجودی که کلی با هم تمرین کرده بودیم کیارش خجالت کشید و به خانم مهماندار سلام(Hello) نگفت اما خانمه بهش به به داد و کیارش کلی خوشحال شد.طبق معمول کلی شیر خورد موقع ارتفاع گرفتن هواپیما تا گوشش کیپ نشه و بعدشم از سر و کله من و بابا بالا رفت.توی سالن وی آی پی فرودگاه کیش مرتب در قندون رو برممیداشت و بدش نمیومد بزنه زمین بشکنه .همه جا رو هم زیر و رو کرد تا بالاخره سوار شدیم و رفتیم هتل.

کیارش در سالن وی آی پی فرودگاه کیش

 توی لابی عاشق آکواریوم و ماهی هاش شده بود.

 

 

 

 

 توی لابی عاشق آکواریوم و ماهی هاش شده بود.

کیارش و آکواریوم هتل داریوش

 کیارش ماهی چی میگه؟

هام هام

بعدشم حوصلمون سر رفت و رفتیم توی محوطه پشت هتل و ایشون کلی خوشحال شدن و دویدن و از پله بالا و پایین رفتن و  گلهای کاغذی که روی زمین ریخنه بود رو پرت میکردن روی مامانشون.

کیارش در هتل داریوش

 بعدشم که اتاقمون حاضر شد و رفتیم توی اتاق که متاسفانه طبقه اول بود و مشرف بود به لابی و یه خورده سر و صداش زیاد بود و روز دوم اتاقمون رو عوض کردیم.ولی منظره خیلی خوبی داشت چون رو به ساحل بود.

اینجا بابا رفته پایین و کیارش داره از بالا میبیندش .میخواست از نرده ها بره بالا و خودشو برسونه پایین پیش باباش.

اینم از ناهار خوردن توی هتل که ایشون حواسشون یه جای دیگه اس!

کیارش در رستوران هتل داریوش

 

توی اتاق تا محل یخچال رو کشف کرد رفت سراغش یه بسته پسته برداشت و شروع کرد به خوردن.تا ته تهشو خورد.بعضی وقتها که پوست پستهه کنده نمیشد با زیر سیگاری روی میز تق میزد روش تا بشکندش و بخوردش!

کیارش د رهتل داریوش

اینجا هم در حال بررسی ما ما هستش:

از تفریحات بگم که با وجود کیارشم یه رنگ و بوی دیگه داشت.آخه به جز آب بازی هیچ جا با رضایت نمیومد.اینجا توی یک یاز اون کشتیهای آکواریوم دریایی نشستیم:

کیارش و آکواریوم دریایی

و اما آب بازی:

کیارش در کیش

کیارش و ساحل کیش

اینجا هم داره دماغ این آقا رو میکشه!

به این حوضه هم خیلی علاقه داشت .یه بارم نزدیک بود با سر بره توش که من نجاتش دادم.

روز دوم که اتاقمون رو عوض کرده بودیم به خیال آباژور اتاق قبلیه فوری رفت سراغش تا روشنش کنه که تا بهش دست زد جرقه زد و برق گرفتش و کلی گریه کرد.البته منم قلبم تریش تریش شد از ترس و هول کردم ! بابا که نگاش کرد دید کلا کلیدش خرابه و جمعش کرد گذاشت تو کمد.روز آخرم بهشون گفتیم که برش دارن تا خدای نکرده یه بچه دیگه رو برق نگیره.توی فرودگاه کیش داشت راه میرفت که زمین خورد و تا اومد بلند شه یه دختر کوچولوی دیگه فوری خودشو بهش رسوند و زدش! کیارشم بلند شده بود واایساده بود نگاش میکرد.دختره هم اومد هولش بده که من دویدم و نجاتش دادم! نمیدونم چرا همینطوری وایساده بود نگاه میکرد! شاید چون تاحالا کسی نزدتش براش تازگی داره و تعجب میکنه!البته بعدشم دختره ول کن نبود و دور و برش میچرخید تا بزندش اما از من میترسید و جلو نمیومد.کیارشم بهش اشاره میکرد میگفت نی نی ...ها ها ها ....بهش میخندید!چند روز بعد از برگشتن هم تب کردن ایشون 40 درجه و 4 روز بعد خوب شدن.این بود سفرنامه کیش.....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)