کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

یک مرد کوچک

فعل و فاعل کیارشی

1391/8/20 9:21
نویسنده : مامان
413 بازدید
اشتراک گذاری

دو سه روزه که جمله میسازی با فعل و فاعل.

اینا مامان داده.این مامان هس!ته این اتاد!

یه روز صبح زود بیدار شدی و بابا رو موقع سرکار رفتن دیدی.داشت هارد کامپیوتر مامان رو باز میکرد تا ببره درستش کنه.تو هم که دیدی دل و روده ی کیس ریخته بیرون با تعجب میگفتی : مامان...این!  منم برات توضیح دادم که بابا اینو آورده گذاشته روی میز درشو باز کرده تا ببره بده آقاهه تعمیرش کنه.تو هم میگفتی: مامان این بدیم آقاهه!

وقتی کیو کیو میکنی و ما میافتیم رو زمین یا وقتی توی تلویزیون میبینی با تفنگ همدیگه رو میکشن میگی مامان آقاهه بید!   اونوقت کلی طول کشید تا من فهمیدم منظورت از بید مرد هست! وقتی میخوای بگی مرده میگی بیده! فکر کن ببین چقدر با مزه و شیرین حرف میزنی عزیز دلم.

دو روز گذشته بابا بعد از مدتها مرخصی بود و پیشمون بود.صبحانه های مفصلی با هم خوردیم.به چایی میگی تایی...دیگه مثل ما میشینی روی صندلی کنار میز آشپزخونه و وقتی تکیه میدی فکی میکنی خیلی بزرگ شدی و میگی مامان به! یعنی من باید تشویقت کنم و بگم : به ! بزرگ شده پسرم.... به نخم مرغ میگی اق اق.خودت میری در یخچال رو باز میکنی و اق اق میاری .میزاری توی کاسه چنگال برمیداری که مثلا هم بزنی .اگه سعی کنم ازت بگیرم اعتراض میکنی.آنچنان دادی میزنی که میترسم ازت! فرزند سالاریه دیگه! نمیخواستیم اما شد! بعدم میری ماهیتابه میاری که مثلا تخم مرغ رو بپزی.کیک یا بیسکوییت میزنی توی چایی و میخوری.گاهی هم میزنی توی شیر.اما وقتی لیوان رو سر میکشی به هوای دوغ میفهمی دوغ نیست و میریزیش بیرون.دیشب برای اولین بار شیر گاو خوردی.عمو حمید چند تا شیر پاکتی کالبر برات فرستاده بود.نی زدی توش و با اشتیاق خوردی.فوری دادیش بیرون اما برای اینکه کم نیاری چند تا قلپ خوردی...مردی دیگه.

بلدی خاله و دایی رو تلفظ کنی.به خاله لیلی میگی حاله لیلیا.میگم دایی چیکار میکنه کیارش ؟ میگی: دایی ته هبا....یعنی دایی منو میندازه هوا.دیگه به علی نمیگی ایی.میگی علی.عاشق تتی کردن  و بازی هستی.باید بزاریم دنبالت تا فرار کنی و قایم شی.نه دو سه بار بلکه هزار بار.وقتی میخوای کاری کنی میگی: حمله!

داشتم با بابا در مورد گلوکوم حرف میزدم.میگفتم آب سیاه...بعد که حرفامون تموم شد گفتی: بابا...آب سیا...تو نمیگی ما دو تا ذوق مرگ میشیم مامان؟!همه حرفا رو گوش میدی و خودت دوباره تعریف میکنی.عمو حمید میخواد عکستو پوستر کنه بری تبلیغ کارخونه اما اکسترنال هاردمون رو خراب کردی و عکسی نداریم بهش بدیم.دوربینمون هم کنار ساحل کیش مونیتورش شکسته و وقت نداریم بدیمش تعمیر.چیکار کنیم حالا؟!

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم...

 

کیارش بخند میخوام عکس بگیرم:

کیارش مامان اونجا خطرناکه بیا پایین:

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

علامه كوچولو
20 آبان 91 8:16
ماشاءالله خدا حفظش كنه
ستاره زندگی
20 آبان 91 8:41
ممنون ازحضورت آفرین به این بچه باهوش مامانی اگه من بودم سریع عکسشو میگرفتم
هدیه خدا
20 آبان 91 12:02
سلام مامان کیارش جان. رمزو تلگراف کردم.
زهره مامان آریان
20 آبان 91 23:34
ماشالله به این پسر شیرین زبون
مامان نيما
21 آبان 91 0:35
سلام عزيزم. مرسي كه به وب پسركم سر زدي. ممنون كه ما رو لينك كردي ... قربون اين پسر خوشمزه و شيرين عسل كه باب خوردنه ... بماچش محكم و شيرين ... لينك شدي / بوس