بابا علی
دو شب پیش برای اولین بار گفتی بابا علی.
امروز که میخواستم اینو بنویسم دیدم چقدر قدیمی شده! آخه داری میترکونی ...خرف میزنی عین بلبل...هی جمله میگی ...جمله میگی ..جمله میگی....نمیگی من و بابا یه بلایی سرمون میاد از بس ذوق میکنیم؟
وقتی در خونه ی بابوبا رو باز میکنم با آنچنان سرعتی میدوی و با دستای باز میپری تو بغلم که شوک بهم وارد میشه.
میری بالای پله ها میخوابی روش و تند تند سر میخوری میای پایین.دوباره با سرعت نور میری بالاو وییییییییژ میای پایین.
راستی امروز بابا اکسترنال هاردمون ور ریکاور کرد و من از اینکه عکسای تورو از دست ندادیم خیلی خوشحالم!یه عکس با هم گرفته بودیم و زده بودم توی فیس بوک.دوست و آشنا هرکی منو میدید ازون عکسه تعریف میکرد.حیفم میومد دیگه اونو نداشته باشم.قربونت برم من ...الهی همیشه سالم و سرحال باشی.
امروز دومین بارون پاییزی هم بارید.
کیارش بارون میاد؟
نم نم
پشت خونه ی؟
عم عم (عمم)
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند
بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را
شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند
چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران كه می بارد شما را تر كند