کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یک مرد کوچک

فضولیهای آقا کیارش

1390/7/23 4:37
نویسنده : مامان
371 بازدید
اشتراک گذاری

امروز آقا کیارش حسابی همه ی خونه رو زیر پا گذاشتن و همه چیزو با دستای خودشون بررسی کردن.از محتویات کشوها گرفته تا دمپایی حمام که عاشق گل روش شده بود .کشوی جورابای منو باز کرد و همه جورابامو ریخت بیرون.پسرم به ریشه ی قالی خیلی علاقه داره !.فرشها رو میزنه بالا و زیرشونو نگاه میکنه . ریشه هاشونو میکشه و میخوره !تا میام یه کم درس بخونم میاد سراغ کتابم و شروع میکنه به ورق زدن و خوردن! مجله های نظام پزشکی که شدن اسباب بازیش!همه رو پاره کرده.

www.smilehaa.org

شبها هم که قربونش برم ...10 میخوابه 11 بیدار میشه شیر میخواد دوباره میخوابه تا 12 .بیدار میشه شیر میخوره .دوباره میخوابه تا 12 و ده دقیقه ...دوباره میخوابونمش...باز 10 دقیقه بعد بیدار میشه.خلاصه تا 2 همینطور بیدار میشه میخوابه بیدار میشه میخوابه.تا بالاخره من بیخیال خواب میشم و تصمیم میگیرم بیدار بمونم چون میدونم تا بخوابم اون بیدار میشه .اما همین که من از خوابیدن منصرف شدم میگیره تخت میخوایه تا 4. خلاصه منم نمیدونم چیکار کنم! بخوابم؟ بیدار بمونم؟درس بخونم؟ بیام اینجا بلاهایی که سرم میاره رو بنویسم؟خدا به من صبر بده...حالا اینا چیزی نیستا...حاضرم همه ی اینارو تحمل کنم ولی ایشون مریض نشن! همین که سالم باشه برام کافیه.چند شب پیش که دیگه خواب از سرم پریده بود نشستم دور تا دور ملحفه ی  لحافشو با نخ دوختم .آخه میترسیدم سوزن قفلی هاش باز بشن و یه وقت خدای نکرده برن توی بدن کیارش خان!

راستی یادم رفت بگم ...عاشق دستمال کاغذی هم هستن ایشون! مثل نون میخورن دستمال کاغذی رو...یادش دادم وقتی میگم ماچ کن لباشو جمع میکنه و ادای منو در میاره...قربونش برم

www.smilehaa.org

ولی خدار و شکر غذا خوردنش بد نیست.فقط من احساس میکنم کم بهش غذا میدیم! صبح که حریره بادوم میخوره بعد حدود 11 صبح بعضی وقتا یه کمی آب سیب میخوره. ظهر هم سوپ ...بعد از ظهرم دوباره حریره بادوم و حدود 7 هم بعضی وقتا نصف زرده تخم مرغ با نون سنگک میخوره.میدونم که تخم مرغ رو باید صبح بخوره ولی نمیدونم چرا ما عصر بهش میدیم!متفکر بعضی روزا هم پوره ی هویج  یا کدو نوش جان میکنن ایشون...

ایشون هر وقت هم که به نفعشون باشه فوری شروع میکنن به ما ما ما گفتن! هر وقت از فضولی خسته بشه...هر وقت گرسنه بشه...هروقت دوست نداشته باشه غریبه بغلش کنه...یعنی این ماما حلال همه ی مشکلاته .هر وقت هم میخواد موهامو بکشه یا دندونم بگیره یا خودشو بچسبونه به منو مثلا ماچ کنه شروع میکنه به  به به کردن! عجب به بهیم من!

 به دیوار خونه ی پدریم یه تابلو هست از امام حسین که یه صحنه عاشورا رو کشیده.خالم نقاشیش کرده .مادرم به کیارش یاد داده به این تابلو میگه آقا ! حالا هر وقت از جلوش رد میشه آروم میگه آقا. وقتی هم ازش میپرسیم کو آقا فوری بر میگرده تابلوی روی دیوار رو نگاه میکنه.فکر کنم چند وقت دیگه مادرم سینه زدن و زنجیر زدن هم یادش بده!اگه هم بهش بگیم کو تیک تیک برمیگرده ساعت روی دیوار رو نگاه میکنه.این یکی رو هم خاله من یادش داده.خلاصه هرکی از راه میرسه یه کار جدید به این شازده ی ما یاد میده.بابایی هم اینو یادش دادن: یکی از اسباب بازیهاشو زیر بالش قایم میکنن و کیارش زود خودشو میرسونه و بالشو از روش بر میداره و فاتحانه منتظر میشه تا تشویقش کنن!

کیارش یه عروسک داره شکل این ماره:   البته سبز. که همیشه سرشو میکنه تو دهنشو گازش میگیره و میخنده!

 www.smilehaa.org

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)