بای بای برای مامان
چند شب پیش وقتی میخواستم بخوابونمت یه کم شیر خوردی و بعد از دستم در رفتی و جلوم نشستی و شروع کردی به بای بای کردن! اینقدر خندم گرفته بود که به بابا گفتم باید تورو نگاه کنه.خیلی خوشحالم کردی شیطون مامان.اولین بار بود که اینقدر قشنگ بای بای میکردی.دستاتو کامل تکون میدادی و انگشتاتو هم از هم باز کرده بودی.
دیشب برای اولین بار برات قصه گفتم و تو هم سرتو آروم گذاشتی روی دست من و خیلی آروم خوابت برد.البته کنار من! منم تا صبح مجبور شدم مچاله بشم و بخوابم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی