کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

یک مرد کوچک

جمعه 15 دی ماه 91

این جمعه بابا علی نرفت سرکار و  کلی بهمون خوش گذشت. بابا علی صبح بعد ازینکه از کوه برگشت برامون املت درست کرد ...برای من البته تو که نمیخوری. تا تونسته بود فلفل توش کرده بود و منم مجبور بودم فلفلاشو جدا کنم بخورم.اما خیلی خیلی خوشمزه بود...مامان جون هم زنگ زدن گفتن میخوان برن تخت جمشید .منم گفتم اونجا باد زیاد میاد و گفتم ما نمیایم.شما هم که بیدار شدی زود رفتیم هایپر.از بس ذوق میکنی وقتی میخوای بری اونجا منم به وجد میام! خلاصه رفتیم یه کمی خرید کردیم ورفتیم اسباب بازی بخریم برات .هرچیزی که برمیداشتم میگفتی مامان ببینم...مامان نشونم بده...بعد میگفتم اینو میخوای؟ میگفتی آله میخوام! کلا چیزی نبود که نخوای! منم خوب گشتم ارزونترین اسباب با...
18 دی 1391